جدول جو
جدول جو

معنی پیر بخاری - جستجوی لغت در جدول جو

پیر بخاری
(رِ بُ)
پیرمردی دانشمند از مردم بخارا که ازجانب ترکمانان سلجوقی، طغرل بیک و برادرانش، پیامی آورده بود برای خواجۀ بزرگ احمد بن عبدالصمد وزیر سلطان مسعود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 500 چ فیاض ص 490)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بُ)
تجیرمانندی که برابر بخاری نهند تا مانع گردد که چیزی در آتش افتد. یا شراره ها بر فرش و سطح اطاق جهد. و قسمی از آن بصورت دیگر که بر زمین نهند متصل بخاری تا شراره ها بر فرش نریزد، پارچه ای مربعمستطیل که از بالای بخاری دیواری فرو آویزند زینت اطاق را
لغت نامه دهخدا
(اَ رِ بُ)
از بزرگان مشایخ نقشبندیه بود. در معیت شیخ الهی از بخارا بروم آمد و مدتی در قصبۀ سماو اقامت کرد و سپس بحج و از آنجا به استانبول رفت و بسال 922 ه. ق. در این شهر درگذشت. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(یِ)
پتروس. پطرس. یکی از حواریون است، برادر آندریاس از اصحاب حضرت عیسی علیه السلام. وی بصید ماهی اشتغال داشته و نام اصلی وی شمعون بوده است، و آن حضرت ویرا به کفاس که در زبان عبری بمعنی سنگ میباشد، مسمی فرمود، پس رومیان این کلمه را بزبان خود ترجمه کرده پتروس نامیدند و فرانسویها بشکل پیر و بهمان معنی استعمال نمودند. هنگام توقف حضرت مسیح در میان انبوه مردم پشت سر آن حضرت روان میشد چون هواخواهیش را معلوم کردند برای رهائی از چنگ خرده گیران در موقع انکار آمد و گفت: من اصلاً ویرا نمیشناسم این گناهش بخشیده شد، و در عالم رؤیا از طرف آن جناب مأمور به نشر نصرانیت گردید و بمقام خلافت نایل گشت، پس با کمال جدیت به نشر و ترویج دین مسیح پرداخت تا آنجا که در یک روز در بیت المقدس سه هزار تن را ارشاد کرد، و معبد انطاکیه را تأسیس نمود و مدتی درآناطولی به نشر دین و هدایت و موعظه مشغول بود، بسال 42 میلادی بروم رسید، بعدها چند بار به مشرق زمین سفر کرد، و در سال 52 در محفل روحانیان نصاری منعقده در قدس حضور یافت، و بسال 65 به روم عودت نمود و در زمرۀ مسیحیان از طرف نرون تعقیب و توقیف شد و پس از 8 ماه با پاولوس یکجا بخاچ وارون مصلوب و معدومش کردند، بعدها بر مدفن وی بزرگترین معبد جهانی را بنا کردندکه بکلیسای سنت پیر یا سان پترو معروف شده است. وی را مؤسس مسند پاپی میدانند و روز 29 حزیران را به احترام او روز تعطیل میشمارند. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
تجیر مانندی که برابر بخاری نهند تا مانع افتادن اشیا در آتش و افتادن شراره ها بر فرش اطاق گردد، پارچه ای مربع مستطیل که از بالای بخاری دیواری برای زینت فرو آویزند
فرهنگ لغت هوشیار
((بُ))
حفاظ مانندی که جلوی بخاری قرار می دادند تا مانع از جهیدن آتش به بیرون از بخاری شود
فرهنگ فارسی معین